کد مطلب:225143 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:200

بیان پاره ای مناقب و فضایل حضرت امام رضا
فضایل ولایت دلائل و مناقب امامت مراتب ائمه هدی سلام الله علیهم پهنه غبرا و

عرصه عرش اعلا را فروگرفته یكی از فضایل ایشان نمایش كون و مكان و جنبش چرخ گردان و خورشید تابان و روضه رضوان بلكه عالم امكان و سرای جاویدان و حلیه وجود و حوزه ی نمود و خواستن خواسته حضرت معبود و برترین تقرب به آستان ودود است هر چه گوئیم از آن برتر و هر چه شنویم از آن فزون تراند چه پیك عقول و مقدار ارتقای نفوس بشریه بلكه ملكیه را به آن مقام منیع و محل رفیع راهی نیست جائی كه جبرئیل امین بگوید:



[ صفحه 183]



از اینجا اگر ذره ای بر پرم فروغ تجلی بسوزد پرم یا انبیای عظام علیهم السلام را دور باش مقام راه ادراك ارتسام نگذارد ما كوتاه نظران را چه جای سخن و مقام چه تحقیق است آنجا كه پر ملك بسوزد ما را چه مقام آشنائی است اگر سخنی بر زبان و رقمی بر بنان و اندیشه بر جنان بگذرانیم آن نیز به نیروی فضل و كرم ایشان و از تجلی نور سرمدی این انوار ولایت آثار است صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین. در عیون اخبار الرضا در باب چهل و سوم در ذكر اخلاق كریم حضرت امام رضا علیه السلام مروی است كه آن حضرت از پدر بزرگوارش حضرت كاظم و آن حضرت از پدر والا گوهرش حضرت صادق سلام الله علیهم روایت می نمود «ان الرجل لیسألنی الحاجة فابادر بقضائها مخافة ان یستغنی عنها فلا یجد لها موقعا اذ جاءته» چون مردی در حضرت من عرض حاجتی نماید هر چه زودتر بقضای حاجتش مبادرت كنم از خوف آنكه مبادا از آن حاجت مستغنی گردد و چون دیگر باره به آن حاجت مبتلا گردد موقعش را نیابد یعنی نداند كه باید به من آید و از من بخواهد. اگر چه حضرت امام رضا علیه السلام خود راوی این حدیث است لكن چنان است كه خود به جای آورده باشد چه ائمه هدی علیهم السلام نور واحد و اخلاق و اوصاف همه با هم یكی است. در بحارالانوار و بعضی كتب اخبار از یقطینی مروی است كه آن زمان كه مردمان در كار امام رضا علیه السلام به اختلاف همی رفتند یعنی در امر امامت و وصایت و علم و فضل آن حضرت هر كسی سخنی می راند از آن مسائلی كه از آن حضرت سئوال كرده و آن حضرت جواب داده بود فراهم نمودیم پانزده هزار مسئله بود. و هم در بحارالانوار و مناقب مروی است كه محمد بن عیسی یقطینی گفت گاهی كه مردمان در امر حضرت ابی الحسن الرضا علیه السلام مختلف شدند از مسائلی كه از آن حضرت سئوال كرده و در آن جمله پاسخ داده بود جمع كردم هیجده هزار مسئله به شمار آمد و جماعتی از مصنفین بزرگ جهان از وی روایت كردند از آن جمله ابوبكر خطیب در تاریخ خود و ثعلبی در تفسیر خود و سمعانی در رساله خود و ابن معتز در



[ صفحه 184]



كتاب خود و همچنین جماعتی جز ایشان. در كتاب بحار از ابومسروق مروی است كه جماعتی از واقفیه در خدمت حضرت امام رضا علیه السلام در آمدند و علی بن حمزه بطائنی و محمد بن اسحق بن عمار و حسین بن مهران و ابن ابی سعید مكاری با آن جماعت بودند علی بن حمزه به آن حضرت عرض كرد فدای تو شوم از پدرت علیه السلام با من خبر گوی كه به چه حال اندر است فرمود از این سرای درگذشت عرض كرد عهد خلافت و ولایت با كدام كس استوار فرمود گفت با من گذاشت، عرض كرد همانا به سخنی لب گشودی كه هیچیك از پدران تو علی بن ابیطالب علیه السلام و كسانیكه فرودتر از مقام او بودند نگفتند یعنی كار به تقیه می راندند فرمود «لكن قد قاله خیر آبائی و افضلهم رسول الله صلی الله علیه و آله» اگر پدران من صلوات الله علیهم نگفته اند بهترین و برترین پدران من رسول خدای صلی الله علیه و آله فرموده است. عرض كرد آیا از این جماعت یعنی هارون و اتباع او بر نفس خویشتن به بیم اندر نباشی؟ «فقال لو خفت علیها كنت علیها معینا ان رسول الله صلی الله علیه و آله أتاه ابولهب فتهدده فقال رسول الله صلی الله علیه و آله ان خدشت من قبلك خدشة فانا كذاب فكانت اول آیة نزع بها رسول الله صلی الله علیه و آله و هی اول آیة انزع بها لكم ان خدشت خدشا من قبل هارون فانا كذاب» فرمود اگر من در چنین موقعی بر نفس بترسم و كتمان امر و حق خود را بنمایم من خود بر زیان جان خود معین خواهم بود همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله چون ابولهب در حضرتش بیامد و آن حضرت را بیم همی داد و تهدید همی كرد فرمود اگر از جانب تو خدشه ای به من باز برسد و اندك جراحتی مرا در سپارد من درغگوی هستم، یعنی در دعوی نبوت و تبلیغ رسالت و مأموریت از جانب حضرت احدیت و توكل بخداوند بریت به دروغ سخن كرده خواهم بود بلكه ابدا به من زیانی نتوانی رسانی و این نخست آیت و علامتی بود كه رسول خدای ببرای رفع شك و شبهت دیگران و اثبات حق و صدق خود نمودار فرمود و بر خصم تفوق یافت من نیز این دعوی را می نمایم و از خلیفه عهد و جائرین زمان اندیشه نمی كنم و از گزند



[ صفحه 185]



ایشان بیمناك نیستم اول آیتی است كه در امامت و ولایت خود و اثبات حق خود برای شما ظاهر می گردانم و می گویم اگر از هارون به من خدشه ای رسید و گزندی نمودار شد در دعوی خود دروغ گوی خواهد بود. حسین بن مهران عرض كرد اگر این سخن را ظاهر گردانی به آنچه خواستار بوده ایم و امید داشته ایم رسیده ایم یعنی اگر این قدرت و استطاعت باشد كه بتوانی این دعوی را فاش بگردانی و كسی نتواند به آزار تو برخیزد البته مقصود ما به عمل آمده و امام مفترض الطاعه خواهی بود و این معجزه از بهر ما كافی و این دلالت وافی است. فرمود: «فترید ماذا؟ أترید أن أذهب الی هارون فأقول له انی امام و أنت لست فی شیی ء لیس هكذا صنع رسول الله صلی الله علیه و آله فی أول أمره انما قال ذالك لأهله و موالیه و من یثق به فقد خصهم به دون الناس، و أنتم تعنقدون الامامة لمن كان قبلی من آبائی، و تقولون انه انما یمنع علی بن موسی أن یخبر أنم أباه حی فانی لا أتقیكم فی أن أقول انی امام فكیف أتقیكم فی أن أدعی أنه حی لو كان حیا». اندیشه تو ازین سخن و این اظهار نمودن من چیست آیا می خواهی كه نزد هارون الرشید بروم و بالصرحه بگویم من امام زمان و پیشوای جهانیان هستم و تو با این قدرت سلطنت و شوكت خلافت و آلات وعدت امارت در شمار هیچ چیز نیستی؟ همانا این كار از تكلیف امروز بیرون است و رسول خدای صلی الله علیه و آله در بدایت امر نبوت این گونه كار نساخت بلكه در آغاز امر آن سخن و آن دعوی و دعوت را با اهل و عشیرت و دوستان خالص و موثقین خود در میان نهاد و دیگر كسان را محرم این اسرار نمی فرمود و خواص خود را به اظهار این مطلب اختصاص می داد و شما با اینكه امامت را مخصوص به پدران بر گذشته من می دانید و شیعه و معتقد هستید معذلك می گوئید علی بن موسی نمی خواهد بگویند پدرش امام موسی زنده است یعنی عقیدت واقفیه چنین است و آن حضرت را زنده می دانند با اینكه من از شما بیمناك نیستم و پرهیز نمی كنم كه بگویم من امام هستم پس چگونه از شما بیمناك خواهم بود كه



[ صفحه 186]



پدر خود را زنده بخوانم اگر زنده باشد. یعنی اگر پدرم زنده بودی و می گفتند زنده است چه جای بیم و تقیه بودی و من از اظهار آن چه خوفی داشتم و چه زیان از بهر من می داشت با اینكه من مدعی امر عظیم امات هستم و خود را امام می خوانم و از شما بیم و پرهیز ندارم با اینكه جای تقیه است معلوم باد گفتار و كردار ائمه هدی صلوات الله علیهم و تمام فرستادگان آسمانی از روی حكمت و ملاحظه وقت و تكلیف مردم آن عصر است چنانكه رسول خدای صلوات الله علیه برای اظهار دین یزدان به همان ترتیب كه همه می دانند اقدام می فرمود اگر اظهار بر طریق دعوت یا نصیحت بود می نمود اگر به نمایش اخلاق حسنه و علوم فاخره بود دریغ نمی داشت اگر به مواعید حسنه یا تهدید بود راز می گشود و اگر به اظهار معجزات و خوارق عادات حاجت بود باز می نمود اگر به محاربت و شمشیر و غلبه ظاهریه بود تسامح نمی كرد. و چون نوبت به امیرالمؤمنین علیه السلام رسد حفظ دین و كلمه اسلام را در آن گونه رفتار كه مرعی فرموده بدید و حضرت امام حسن علیه السلام بقای این كلمه طیبه را در بروز حلم و مصالحت دید همان را ظاهر ساخت و امام حسین علیه السلام حفظ دین اسلام را در شهادت خود و قبول آن مصائب بدید و به جای آورد و اثبات حق خود و ابطال دعوی و كفر دیگران را استوار ساخت و همچنین سایر ائمه هدی صلوات الله علیهم و چون نوبت به حضرت صادق علیه السلام رسید برای ابطال دعوت جماعت اسماعیلیه آن رفتار را بنمود كه مسطور شد. و در زمان امام رضا علیه السلام چون جماعت واقفیه قوت و عدتی داشتند و مردمان را دچار شك و شبهت می داشتند اگر آن حضرت می خواست بر طریق آباء عظام خود به سكوت بگذراند و مخفی بدارد اسباب شك و ریب جمعی كثیر و ضلالت جمعی غفیر می گشت و مخالفین شهرت همی دادند كه حضرت كاظم علیه السلام زنده است و امامی دیگر در روی زمین نیست لاجرم حضرت رضا علیه السلام برخلاف آنچه دیگران مترصد بودند و سایر ائمه پیشنهاد می كردند دعوی امامت فرمود به طوریكه موجب استعجاب



[ صفحه 187]



اصحاب گردید و جماعت واقفیه را از مقام ساقط و دیگران را متنبه ساخت و این كردار امامت آثار حكمتی بزرگ بود كه مخصوص به راسخین فی العلم است. در امالی صدوق علیه الرحمه از فضل بن كثیر از حضرت رضا علیه السلام مروی است « من لقی فقیرا مسلما فسلم علیه خلاف سلامه علی الغنی لقی الله عزوجل یوم القیمة و هو علیه غضبان» هر كسی ملاقات كند فقیری مسلمان را و در سلام راندن بر وی و تهنیت و درود او برخلاف آن تحیت و تهنیتی كه با اغنیاء به جای می آورد رفتار كند یعنی در تحیت و خضوع و تواضعی كه با غنی معمول می دارد با فقیر مسلوك نگرداند و تفاوت بگذارد خداوند تعالی را در روز قیامت ملاقات نماید گاهی كه خداوند بر وی و رفتار او خشمناك باشد.